topbella

Monday, March 01, 2010

(52) یلدا

نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود

تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاج ها ، ز ابرها ، بلورها
مرا ببر ، امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پر ستاره می کشانیم
فراتر از ستاره می نشانیم
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین ِ برکه های شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد
صدای تو
صدای بال برقی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان ، به بی کران ، به جاویدان
کنون که آمدیم تا به اوج ها
مرا بشوی با شراب موج ها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن

نگاه کن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب می شود
صراحی سیاه دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
به روی گاهواره های شعر من
نگاه کن
تو می دمی و آفتاب می شود .


همه چیز با خوندن " یلدا " شروع شد . یلدا کتابیه در مورد تفاوت بین عشق و هوس . کتابیه در مورد خواسته های مردم از همدیگه ، که بعضی ها به خاطر عشق ، در دام هوس دیگران می افتند . کتابیه در مورد قاتل هزاران هزاران فرد بی گناه که خواسته یا نا خواسته محبور به زندگی با آن هستند . کتابیه در مورد ایدز .
این شعر فروغ فرخ زاد رو تا قبل از خوندن رمان " یلدا " خیلی خونده بودم . ولی بعد از خوندن این کتاب ، فهمیدم که این شعر رو فقط خونده بودم و به معناش پی نبرده بودم و چقدر دردناک بود معنای واقعیه این شعر فروغ ...

یکی از شخصیت های این رمان ، دختری هست که به دنبال عشق واقعی در دام هوس فرد دیگری می افته و شخصیتش رو از دست می ده . ذهن این دختر همیشه مملو از این شعره :
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود
این قسمت از شعر ، بیان گر احساس دختر در لحظه ی هم آغوشی با معشوقش هست . وقتی که از دید خود دختر ، به هر چی که می خواسته می رسه و آسمان رویا هاش پر از شهاب می شه .
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین ِ برکه های شب شدم
این قسمت از شعر هم بیانگر فریب خوردن دختر هست ، که او در پی عشق ، در دام هوس پسری بیمار می افته .

از اون به بعد ، هر وقت این شعر رو می خونم احساس غم عجیبی به من دست می ده ، دلم برای گریه کردن تنگ می شه .
در نهایت ، هر چی از این رمان بگم ، کمه و تا خود شما این داستان رو نخونید نمی تونید به نقاط بی نهایت مثبت و تاثیر گذار اون پی ببرید .
به نظر من تا دیر نشده ، برید و این داستان رو بخونید . چون حالا فهمیدم که اگه دیرتر با این رمان آشنا شده بودم ، ممکن بود که بهترین لحظات زندگیم رو از دست بدم . پس شما هم تا دیر نشده ، این کتاب رو بخونید .

رمان "یلدا " ، نوشته ی " م . مودب پور "

0 نظرات:

Post a Comment