topbella

Saturday, January 31, 2009

(23) WILL & GRACE

پارسال همین موقع ها بود که داشتم کانال ها رو بالا پایین می کردم که یهو یه سریالی منو جذب خودش کرد. یه سریال کمدی بود تو مایه های "friends" که البته بیشتر ماجرا روی دو شخصیت اصلی پسر ، رقم می خورد و همین باعث شد که من کنجکاوانه پی گیر بشم تا ببینم ماجرا از چه قراره و ... بعععله ، درست حدس زده بودم.
بعد از گذشت یک سال ، هنوز دارم سریال رو نگاه می کنم و باهاش کلی حال می کنم.
ماجرای سریال حول چهار شخصیت اصلی رقم می خوره . دو دختر و دو پسر ، که دو پسر ِ سریال ، ه/م/ج/ن/س/گ/ر/ا هستند و اون دو دختر هم دوست های صمیمیشون هستند.
یکی از پسر ها به اسم will ، با یکی از دختر ها به اسم grace هم خونه هست . will وکیلی زبردسته و همه ی اطرافیانش هم می دونن که اون چه گرایشی داره . grace به شدت از will خوشش میاد ولی چون گرایش will رو میدونه ، مجبوره این قضیه رو تحمل کنه . ( من که عاشق این دو تا هستم ، will که کلی خوش تیپ و خوشگله و grace هم که کلی شیطونه و جذاب)
شخصیت دوم پسر سریال ، jack ، کسی هست که بیکاره و صبح تا شب ، date می ذاره و کلی پر انرژی و سرحاله و همینطور یه جورایی هم از will خوشش میاد.
شخصیت دوم دختر سریال، karen ، آدمی مایه داره که به شدت مغروره و چون با grace همکاره ، همیشه بهش گیر میده.

اتفاقاتی که برای این چهار شخصیت میفته ، کلی ماجراهای خنده دار به وجود میاره که باعث میشه دیدن این سریال اصلا آدم رو خسته نکنه . شاید جالب باشه بدونید که در یک قسمت این سریال ، شهره آغداشلو هم به عنوان بازیگر مهمان ، حضور داشته .
کسایی که ماهواره ی ترک دارن ، میتونن این سریال رو شنبه ها و یک شنبه ها ساعت هفت و نیم عصر از کانال TNT مشاهده کنن و حالشو ببرن.
این سریال از هشت فصل تشکیل شده که هر فصلش تقریبا 22 قسمت هست . با اینکه پخش این سریال تموم شده ولی طرفدارای زیادی رو در کل جهان پیدا کرده و بیشتر به این خاطره که به موضوع ه/م/ج/ن/س/گ/ر/ا/ی/ی از دیدی مثبت و طنزگونه نگاه کرده که شخصی مثل will نه تنها از این قضیه خجالت نمی کشه ، بلکه مایه ی افتخار خودش و اطرافیانش هم هست . همینطور دوستانش هم از اون و عقیده اش حمایت می کنن.
آدرس سایت اصلی فیلم رو هم در زیر براتون قرار می دم که می تونید عکس های این چهار نفر رو اونجا ببینید و همچنین اطلاعات بیشتری راجع به این مجموعه پیدا کنید :
WILL & GRACE

Saturday, January 24, 2009

(22) پشیمونی مثل غصه می مونه ، تموم خنده هاتو می سوزونه

14 ماه از اون اتفاق می گذره .
اتفاقی که می تونست نتیجه ی دیگه ای تو زندگی من و "م" به جا بگذاره.
.
.
.
همه چیز از 14 ماه پیش شروع شد .
از طریق یه دوست مشترک ، همدیگه رو می شناختیم ولی فرصتی پیش نیومده بود تا همدیگه رو از نزدیک ببینیم و صحبت کنیم ، تا اینکه این فرصت پیش اومد.
بعد از اولین صحبت ، قرار شد که همدیگه رو ببینیم و بعد از دیدن ، اگه نظر هر دومون مساعد بود ، برای داشتن یه رابطه ی پایدار ، برنامه ریزی مربوطه رو انجام بدیم.
تا اون روز فقط یکی دو تا از عکساش رو دیده بودم ، و فکر می کردم که از اون آدم هایی باشه که بتونم روش حساب کنم.
تا اینکه همدیگه رو دیدیم … ازش خوشم اومد.
حس خوبی داشتم ولی احساس می کردم که حسم اونقدر کافی نیست تا به این زودی بخوام رابطه ای رو شروع کنم. به خاطر همین ازش خواستم که چند مدتی فقط همدیگه رو ببینیم و سعی کنیم با صحبت کردن بیشتر ، شناخت بیشتری به هم و احساسمون پیدا کنیم.
بعد از دو جلسه ، ازم خواست که باهم شروع به ت.ر.ا.ی بکنیم .
منم دوست داشتم که باهاش به جلو برم ، به خاطر همین پیشنهادش رو پذیرفتم و مدت یک ماهه ای رو هم برای این کار در نظر گرفتیم ولی ازش خواستم که در آخر این مدت ، اگه یکی از ما دو تا نتونست به این رابطه ادامه بده ، از دستش ناراحت نشیم و دوستیمون ادامه پیدا کنه.
قبول کرد.
مشکلی داشتم که با گذشت زمان ، روز به روز ، خودش رو بیشتر نشون میداد و من رو دچار سردرگمی می کرد .
دو ماه بعد کنکور داشتم و باید قبول می شدم، چون در غیر این صورت ، مجبور بودم سربازی برم و تو اون شرایط حتی رابطه ای رو هم نمی تونستم دیگه با کسی داشته باشم . همچنین اگه قبول نمی شدم ، زندگیم رو از دست رفته میدیدم ، چون واسه آینده ام کلی برنامه ریزی کرده بودم و می خواستم که همه چی درست پیش بره.
به خاطر همین مجبور بودم فقط به درس فکر کنم .
شرایط درسیم رو به "م" گفته بودم و ازش خواسته بودم که تو این مدت ، کمی با شرایط هم کنار بیایم و ارتباطمون در حدی باشه که بتونم روی درس ، اونطوری که میخوام تمرکز داشته باشم.
ولی همه چیز اونطور که فکر می کردم پیش نرفت . ارتباط ما روز به روز بیشتر شد و همینطور احساسی که "م" به من داشت. من سعی می کردم که احساسم رو در حدی کنترل کنم که بتونم روی درسم تمرکز داشته باشم ولی نشد .
صبح ها که از خواب بیدار می شدم تا شب که دوباره بخوابم ، توی ذهنم همش به "م" و رابطه مون فکر می کردم . از یه طرف دوست داشتم با اون باشم و از طرف دیگه جلوی خودم رو می گرفتم .
تمرکزم رو از دست داده بودم و نمی تونستم طبق برنامه هام پیش برم . احساس می کردم که همه چی داره خراب میشه . استرس گرفته بودم . نمی دونستم چی کار باید بکنم .
تا این که … تصمیم خودم رو گرفتم . قبل از اینکه مدت یک ماهه تموم بشه ، بهش گفتم که نمی تونم این رابطه رو ادامه بدم . گفتم که هیچ مشکلی باهاش ندارم و اگه قرار باشه که با کسی باشم ، دوباره دوست دارم که با اون باشم .
ازش خواستم که از هم جدا شیم ولی بهش نگفتم که علتش چیه .
فکر می کردم بهترین راه ، همینه .
با ناراحتی از هم جدا شدیم .
درست 13 ماه پیش بود .
.
.
.
چند ماه بعد ، شنیدم که با کسی آشنا شده و رابطه شون رو شروع کردن.
و من منتظر بودم که جواب کنکور بیاد تا ببینم اگه قبول می شم ، همه چی رو به "م" بگم و ازش بخوام که دوباره باهم باشیم.
ولی انگار دیر شده بود .
الان … الان ، خیلی پشیمونم .
پشیمونم از اینکه موضوع رو بهش نگفتم و نخواستم که منتظر بمونه . احساس می کنم که فرصت داشتن یه رابطه ی خوب و شاید همیشگی رو هم از خودم و هم از اون گرفتم .
احساس می کنم کسی رو تو زندگیم از دست دادم که شاید مثل اون دیگه تو زندگیم پیدا نشه.
چون می دونم که واقعا دوستم داشت و میدونم که من هم واقعا دوستش داشتم .

فقط شرایط اون موقع نذاشت که بفهمم چه تصمیمی درسته؟
ولی الان میدونم.
الانی که خیلی دیره .


*******


کجایی که ببینی من هنوزم ، دارم تو حسرت چشات می سوزم
روز و شب دنبال یه راه چاره ام ، که بازم پامو تو قلبت بذارم
همش کلافه ام و تو فکر اینم ، که هرجوری شده تو رو ببینم
ببینم که بهت بگم ببخشید ، دلم حرف تو رو هیچ وقت نفهمید
یه وقتایی میام کنار خونه ، همون وقتایی که دارم بهونه
یه چند وقته بهونه ات و می گیرم ، حالم خرابه و دارم می میرم
غریبه ها نتونستن بفهمن ، یه ذره از دل و از حرفای من
پشیمونی مثل غصه می مونه ، تموم خنده هاتو می سوزونه
پشیمونم ، پشیمونم ، پشیمون
پشیمونم برات مغرور بودم
تو بودی و ولی با تو نبودم
تو بودی و من از تو دور بودم

کسی جاتو نمی تونه بگیره ، برای گفتن این حرفا دیره
می دونم که دیگه دوستم نداری ، ولی تو توی قلبم موندگاری
کسی جاتو نمی تونه بگیره ، برای گفتن این حرفا دیره
می دونم دیره و دیگه تمومه ، ولی چی کار کنم که آرزومه
دوباره تو بشی چراغ خونه ام ، منم پیشت باشم ، دردت به جونم
می دونم دیره و دیگه تمومه ، ولی چی کار کنم که آرزومه
یه وقتایی میام کنار خونه ، همون وقتایی که دارم بهونه
یه چند وقته بهونه ات و می گیرم ، حالم خرابه و دارم می میرم
پشیمونم ، پشیمونم ، پشیمون
پشیمونم برات مغرور بودم
تو بودی و ولی با تو نبودم
تو بودی و من از تو دور بودم