عيده و امسال
عيدی ندارم
گذاشتی رفتی عزيزم ، من بی قرارم
عيده و امسال
تنهای تنهام
به جای عيدی ، عزيزم ، من تو رو می خوام
از وقتی رفتی غمگينه خونه ، گريه ام می گيره با هر بهونه
رفتی و موندم با اين همه درد ، هرگز نميشه فراموشت کرد
الان که دارم این متنو می نویسم ، تقریبا 3 ساعت مونده به تحویل سال نو.
چند روزه دارم به این قضیه فکر می کنم که امسال رو چطوری گذروندم ، چقدر تونستم پیشرفت کنم ، چه کارایی رو نتونستم انجام بدم و ...
خوشحالم ، خوشحالم از این که امسال هم تونستم سال خوبی رو برای بقیه ، برای خانواده ام ، برای اطرافیانم ایجاد کنم.
درسته خودم به بعضی چیزایی که همیشه می خواستم ، هنوز هم نرسیدم ، ولی خوب ، بازم سعیمو می کنم.
این روز آخر سالی ، دلم خیلی می خواست یکی رو داشته باشم –واسه خودم داشته باشم- که تا سال تحویل شد ، اول از همه عید رو به اون تبریک بگم . یکی رو داشته باشم که بدونم هستش تا سال جدید رو هم با انگیزه ی بودن اون در کنارم ، به بهترین نحو بگذرونم . یکی که تمام احساسم مال اون باشه و همه ی احساسش مال من . یکی که با بودنش ، همه ی نبود های زندگیم رو از یاد ببرم .
خوب ...
جای همه ی این نبودن ها رو فقط دوست داشتم که "م" بگیره . فقط من باشم و اون . تمام لحظه هام رو با اون پر کنم .
درسته که نیست تا این لحظه ها رو ببینه –تنهایی هامو- ولی هنوزم تمام لحظه هام رو با یاد اون پر می کنم .
به قول یه دوست ، یه روز که بیای ، گوشِت رو چنان می پیچونم که نامهربون
این همه مدت کجا بودی؟؟؟
.
.
.
امیدوارم ، امیدوارم به آینده
باید تو رو پیدا کنم ، شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
با این که بی تاب ِ منی ، بازم منو خط می زنی
باید تو رو پیدا کنم ، تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل ِ من ، می تونه آرومت کنه
اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد ، این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی ، حس میکنم از راه دور
آخر یه شب این گریه ها ، سوی چشامو می بره
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی می پره
باید تو رو پیدا کنم ، هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پر پر کنی
محکم بگیرم دستتو ، احساسمو باور کنی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی
محکم بگیرم دستتو ، احساسمو باور کنی
چند روزه دارم به این قضیه فکر می کنم که امسال رو چطوری گذروندم ، چقدر تونستم پیشرفت کنم ، چه کارایی رو نتونستم انجام بدم و ...
خوشحالم ، خوشحالم از این که امسال هم تونستم سال خوبی رو برای بقیه ، برای خانواده ام ، برای اطرافیانم ایجاد کنم.
درسته خودم به بعضی چیزایی که همیشه می خواستم ، هنوز هم نرسیدم ، ولی خوب ، بازم سعیمو می کنم.
این روز آخر سالی ، دلم خیلی می خواست یکی رو داشته باشم –واسه خودم داشته باشم- که تا سال تحویل شد ، اول از همه عید رو به اون تبریک بگم . یکی رو داشته باشم که بدونم هستش تا سال جدید رو هم با انگیزه ی بودن اون در کنارم ، به بهترین نحو بگذرونم . یکی که تمام احساسم مال اون باشه و همه ی احساسش مال من . یکی که با بودنش ، همه ی نبود های زندگیم رو از یاد ببرم .
خوب ...
جای همه ی این نبودن ها رو فقط دوست داشتم که "م" بگیره . فقط من باشم و اون . تمام لحظه هام رو با اون پر کنم .
درسته که نیست تا این لحظه ها رو ببینه –تنهایی هامو- ولی هنوزم تمام لحظه هام رو با یاد اون پر می کنم .
به قول یه دوست ، یه روز که بیای ، گوشِت رو چنان می پیچونم که نامهربون
این همه مدت کجا بودی؟؟؟
.
.
.
امیدوارم ، امیدوارم به آینده
باید تو رو پیدا کنم ، شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
با این که بی تاب ِ منی ، بازم منو خط می زنی
باید تو رو پیدا کنم ، تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل ِ من ، می تونه آرومت کنه
اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد ، این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی ، حس میکنم از راه دور
آخر یه شب این گریه ها ، سوی چشامو می بره
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی می پره
باید تو رو پیدا کنم ، هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پر پر کنی
محکم بگیرم دستتو ، احساسمو باور کنی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی
محکم بگیرم دستتو ، احساسمو باور کنی
0 نظرات:
Post a Comment