این روزها از مردم فراریم . مردمی که می خوان هرطور که دوست دارند منو ببینند ، نه اون طوری که خودم هستم . مردمی که به خاطر ظاهر من ، تیپم ، قیافه ام ، خواستن با من باشن به جای این که سعی کنن خودم رو اون طور که هستم بشناسن .
و متاسفانه چقدر زیاد شدن این آشناهای غریبه .
همیشه سعی کردم به آدم ها اون طوری که هستن احترام بگذارم . چه از لحاظ اخلاقی ، چه گرایشی ، مذهبی ، رفتاری و ... هر طور که هستن ، همونطور بهشون نگاه کنم . اگه مشکلی باهاشون نداشتم و به من و شخصیتم لطمه ای نمی زدن ، با اون ها دوست بمونم و در غیر این صورت ، بدون این که بهشون توهینی بشه یا بی احترامی به وجود بیاد ، فقط ارتباطم رو با اون ها کم بکنم . چون معتقدم هر انسانی آزاده هر طور که می خواد زندگی بکنه . یکی دنبال رابطه ی طولانی مدته ، یکی رابطه های یک شبه می خواد و ... هر کس هرطور که می خواد باید زندگی بکنه ، هر طوری که احساس بکنه از زندگیش راضیه .
ولی خوب ، هیچ کس نباید به خودش اجازه بده که به دیگران تهمتی بزنه یا اون ها رو خراب بکنه فقط به خاطر این که مثل خودش نیستن .
دوست دارم آدم ها ، ظاهرشون و رفتارشون و حرفاشون با باطنشون یکی باشه . نخوان که خودشون رو طور دیگه ای نشون بدن فقط به خاطر این که تو دل بقیه ، جایی واسه خودشون پیدا بکنن . دوست ندارم آدم ها برام نقش بازی بکنن و او نطور که من می پسندم ، خودشون رو نشون بدن . چون هر کس ، اعتقاداتی واسه خودش توی زندگی داره . دوست دارم اون طور که هستن با من برخورد بکنن ، همون طوری که هستن خودشون رو نشون بدن ، خود خودشون باشن .
همیشه از مردم جامعه نالیدیم که چرا به ما با دید بدی نگاه می کنن ولی من از دست خود ِ هم احساسانم می نالم که چرا خودتون برای دوستای خودتون هم نقش بازی می کنید ...
ولی خدا رو شکر می کنم که "اون" هست ، یک دوست صمیمی که بدون هیچ انتظاری از هم ، مثل دو برادر ، همدیگرو درک می کنیم . همدیگه رو می شناسیم و به شخصیت همدیگه ، اون طور که هستیم ، احترام می گذاریم .
آدمی هستم که هیچ وقت دوست نداشتم انسانیتم رو به خاطر مسائل دیگه زیر پا بگذارم ، دروغ بگم یا این که خودم رو طوری دیگه ای نشون بدم ولی ... ولی از این که دیدم خیلی از آشناهای غریبه ، برای این که نتونستن نظر منو به خودشون جلب کنن ، خواستن خودشون رو اون طور که من می پسندم نشون بدن یا این که من رو در نظر بقیه ی آدم ها ، با حرفاشون ، اون طور که نیستم نشون بدن ، باعث شده از همشون دوری کنم . به آدم ها بی اعتماد بشم .
همیشه گفتم که منم یه آدم معمولی هستم مثل بقیه ی آدم ها با خوبی ها و بدی هایی که ممکنه هر کس تو زندگیش مرتکب بشه ، ولی همیشه سعی کردم اشتباهاتم رو جبران کنم . بدی هام رو بشناسم و رفعشون کنم . هیچ موقع از زیر مسئولیت کاری که کرده ام در نرفتم و عواقبش رو پذیرفتم . همیشه پشت سر کاری که کرده ام ، وایسادم و اون رو تکذیب نکردم . سعی کردم همیشه صادق باشم و روراست و تو زندگی شخصی کسی دخالت نکنم .
همین توقع رو هم از اطرافیانم داشته ام ولی متاسفانه ...
همه چهره هایی آشنا هستن که با من غریبه ان .
عشق من جز غم ِ دلواپسی نیست
آخه قلبم مثل قلب ِ کسی نیست
تو به تصویری ، چه کودکانه دلباخته ای
منو اونجوری که در باور ِ خود ساخته ای
تو به نقشی که چه دوره از من
عکس ماهه توی آب ِ روشن
توی رویایی مثل بیداری
تو میخوای که ماهو از برکه بیای برداری
من نه عمری پشت شیشه چون عروسک بودم
نه که خفته بین پنبه ها و پولک بودم
من اگر سردار ِ عشقم یا که پاکباخته ام
سرنوشتم رو با دستای خودم ساخته ام
قصه ها گذشته بر من تا بدونم کیستم
سرگذشتم هر چه بوده من پشیمون نیستم
یه زمان عاشق و گاهی تنها ، دور از همه کس
هر چه بوده همه انتخاب ِ من بوده و بس
گاهی سرشار از حقیقت ، گاهی مغلوب گناه
هر چه هستم تو فقط من رو برای من بخواه
من اگر مریم پاکم یا که یک گیاه ِ هرز
عشق من بیا به باورهای من عشق بورز
من پر از احساسم ، تو پر از احساسی
مگه میشه قلبمو نشناسی
من پر از احساسم ، تو پر از احساسی
وای اگر قلب منو نشناسی
بیا با عشق و احساس
منو دوباره بشناس
و متاسفانه چقدر زیاد شدن این آشناهای غریبه .
همیشه سعی کردم به آدم ها اون طوری که هستن احترام بگذارم . چه از لحاظ اخلاقی ، چه گرایشی ، مذهبی ، رفتاری و ... هر طور که هستن ، همونطور بهشون نگاه کنم . اگه مشکلی باهاشون نداشتم و به من و شخصیتم لطمه ای نمی زدن ، با اون ها دوست بمونم و در غیر این صورت ، بدون این که بهشون توهینی بشه یا بی احترامی به وجود بیاد ، فقط ارتباطم رو با اون ها کم بکنم . چون معتقدم هر انسانی آزاده هر طور که می خواد زندگی بکنه . یکی دنبال رابطه ی طولانی مدته ، یکی رابطه های یک شبه می خواد و ... هر کس هرطور که می خواد باید زندگی بکنه ، هر طوری که احساس بکنه از زندگیش راضیه .
ولی خوب ، هیچ کس نباید به خودش اجازه بده که به دیگران تهمتی بزنه یا اون ها رو خراب بکنه فقط به خاطر این که مثل خودش نیستن .
دوست دارم آدم ها ، ظاهرشون و رفتارشون و حرفاشون با باطنشون یکی باشه . نخوان که خودشون رو طور دیگه ای نشون بدن فقط به خاطر این که تو دل بقیه ، جایی واسه خودشون پیدا بکنن . دوست ندارم آدم ها برام نقش بازی بکنن و او نطور که من می پسندم ، خودشون رو نشون بدن . چون هر کس ، اعتقاداتی واسه خودش توی زندگی داره . دوست دارم اون طور که هستن با من برخورد بکنن ، همون طوری که هستن خودشون رو نشون بدن ، خود خودشون باشن .
همیشه از مردم جامعه نالیدیم که چرا به ما با دید بدی نگاه می کنن ولی من از دست خود ِ هم احساسانم می نالم که چرا خودتون برای دوستای خودتون هم نقش بازی می کنید ...
ولی خدا رو شکر می کنم که "اون" هست ، یک دوست صمیمی که بدون هیچ انتظاری از هم ، مثل دو برادر ، همدیگرو درک می کنیم . همدیگه رو می شناسیم و به شخصیت همدیگه ، اون طور که هستیم ، احترام می گذاریم .
آدمی هستم که هیچ وقت دوست نداشتم انسانیتم رو به خاطر مسائل دیگه زیر پا بگذارم ، دروغ بگم یا این که خودم رو طوری دیگه ای نشون بدم ولی ... ولی از این که دیدم خیلی از آشناهای غریبه ، برای این که نتونستن نظر منو به خودشون جلب کنن ، خواستن خودشون رو اون طور که من می پسندم نشون بدن یا این که من رو در نظر بقیه ی آدم ها ، با حرفاشون ، اون طور که نیستم نشون بدن ، باعث شده از همشون دوری کنم . به آدم ها بی اعتماد بشم .
همیشه گفتم که منم یه آدم معمولی هستم مثل بقیه ی آدم ها با خوبی ها و بدی هایی که ممکنه هر کس تو زندگیش مرتکب بشه ، ولی همیشه سعی کردم اشتباهاتم رو جبران کنم . بدی هام رو بشناسم و رفعشون کنم . هیچ موقع از زیر مسئولیت کاری که کرده ام در نرفتم و عواقبش رو پذیرفتم . همیشه پشت سر کاری که کرده ام ، وایسادم و اون رو تکذیب نکردم . سعی کردم همیشه صادق باشم و روراست و تو زندگی شخصی کسی دخالت نکنم .
همین توقع رو هم از اطرافیانم داشته ام ولی متاسفانه ...
همه چهره هایی آشنا هستن که با من غریبه ان .
عشق من جز غم ِ دلواپسی نیست
آخه قلبم مثل قلب ِ کسی نیست
تو به تصویری ، چه کودکانه دلباخته ای
منو اونجوری که در باور ِ خود ساخته ای
تو به نقشی که چه دوره از من
عکس ماهه توی آب ِ روشن
توی رویایی مثل بیداری
تو میخوای که ماهو از برکه بیای برداری
من نه عمری پشت شیشه چون عروسک بودم
نه که خفته بین پنبه ها و پولک بودم
من اگر سردار ِ عشقم یا که پاکباخته ام
سرنوشتم رو با دستای خودم ساخته ام
قصه ها گذشته بر من تا بدونم کیستم
سرگذشتم هر چه بوده من پشیمون نیستم
یه زمان عاشق و گاهی تنها ، دور از همه کس
هر چه بوده همه انتخاب ِ من بوده و بس
گاهی سرشار از حقیقت ، گاهی مغلوب گناه
هر چه هستم تو فقط من رو برای من بخواه
من اگر مریم پاکم یا که یک گیاه ِ هرز
عشق من بیا به باورهای من عشق بورز
من پر از احساسم ، تو پر از احساسی
مگه میشه قلبمو نشناسی
من پر از احساسم ، تو پر از احساسی
وای اگر قلب منو نشناسی
بیا با عشق و احساس
منو دوباره بشناس
4 نظرات:
salam
neveshtat besiar ziba va ba ehsase arad jan
kam peida mishe mesle to ke eshgho az dide eshgh o ehsas negah konan . rajebe atrafian ham bayad begam ke hamishe hame enerji va khobiato be dostat neshon va boroz nade , chon bejoz khodet kasi darket nemikone .
mesle inke gharare in hafte bebinimet , az didanetun khoshhal misham , az neveshtehat malume be eshgh ahamiat midi o ye jorae mishnasish , AKHE MANAM YE ASHEGHAM , YEKI RO DARAM KE YE TARE MOSHO BA DONYA AVAZ NEMIKONAM , YEKI KE HARCHI AZASH BEGAM O BENEVISAM ZARE E AZ KHOBIASH O NEMISHE VASF KAR , YEKI KE MISHNASISH ....
:~)
BE OMIDE DIDAR
salam
ye nazar dadam behet age nare30d bego plz
یه غریبه ام که مطلباتو میخونه
و حالا تصمیم داره باهات حرف بزنه
من رو اد کن
manobeshnas@yahoo.com
فکر کنم ایدیو اشتباه تایپ کردم
درستش اینه:beshnasmano@yahoo.com
Post a Comment