topbella

Wednesday, January 17, 2007

(4) سرمنزل : شتر دیدی ، ندیدی

با سلام خدمت همه ی شما دوستان عزیزم ، انشالله همتون خوب و خوش باشین .
قبل از هرچیزی به اطلاعتون می رسونم که آدرس وبلاگم عوض شد و از این به بعد ، این جا خواهم نوشت . در ضمن آدرس ایمیل من عوض شد و از این به بعد فقط و فقط با آدرس جدیدم با شما در ارتباط خواهم بود . ایمیل جدید من هست :
arad.diarist@yahoo.com

اگه لطف کنید و این آی دی رو توی یاهو مسنجرتون اضافه کنید ، ممنونتون می شم چون از این طریق هم شما و هم من می تونیم موقع آپدیت کردن وبلاگمون ، به همدیگه خبر بدیم . در ضمن همه ی آیدیهای قبلیم رو پاک کردم و شما هم اگه لطف کنید که اون ها رو از لیست مسنجرتون پاک کنید و به اون ها پیغام نفرستید و فقط از طریق ایمیل جدیدم با من در ارتباط باشید ، ممنونتون می شم .

تو این چند روز با اتفاقاتی که افتاد و مطالبی که خوندم و شنیدم ، موضوعی ذهنمو مشغول کرد که تو پست بعدی حتما اون رو می نویسم تا نظر شما رو هم راجع به اون بدونم . چیزی تو مایه های سیب سرخ حوا .
ولی فعلا شاید بپرسین عنوان پست امروزم چه ربطی به مطلبم داشت ؟ عجله نکنید . با خوندن شعر زیر ربطش رو پیدا می کنید . شعری از کتاب "عاشقانه های یک جهنمی" نوشته ی "مهدی مردانی" .
پس فعلا تا پست بعدی ، بوس و بای .


هفت روز عاشقانه

دوباره شنبه وقتی می دویدی
به من با پاکتی میوه رسیدی
و در برخورد ِ ما زمین ریخت
تمام سیب هایی که خریدی
و یکشنبه برای عذر خواهی :
"گلابی ، سرمه ای ، چادر سفیدی"
و باریدی چنان یکشنبه ام را
که از سقف دوشنبه می چکیدی
دوشنبه صبح از آن سوی کوچه
صدای قلب من را می شنیدی
و عصرش که تَه ِ کوچه رسیدم
خودت در سینه ی من می تپیدی
سه شنبه با طنابی از تبسم
مرا بر دار ِ لبخندت کشیدی
مرا آتش زدی در چارشنبه
و با خوشحالی از رویم پریدی
و در خاکستر ِ من پنجشنبه
شبیه گردبادی می وزیدی
و جمعه طبع ِ شوخی ِ تو گُل کرد
به من گفتی شتر دیدی ندیدی

3 نظرات:

خشایار said...

قشنگ بود

Anonymous said...

من تازه اومدم به این وبلاگ هنوز هم درست ندیدمش ولی یه چیزی حتما به من سر بزن یه سوال ازت دارم

Anonymous said...

سلام آراد
خونه جديد مبارك
مي دوني خونه جديد مي تونه خيلي چيزها رو عوض كنه اگه آدم خودش بخواد
شعرت هم قشنگ بود خب همين انتظار رو هم از تو داشتم

Post a Comment