topbella

Sunday, May 17, 2009

(39) پرسه

می دونم چشمای رنگی ندارم ، صورت خیلی قشنگی ندارم ، می دونم کوچیکه خونه ام می دونم ، خیلی بی نام و نشونم می دونم ، می دونم ساده است لباسم عزیزم ، واسه تو یه ناشناسم عزیزم ، صدای خوبی ندارم می دونم ، برای عشق تو اما می خونم ...


می دونم ، می دونم ، واسه عشق تو اما می خونم ، عشق من ، می دونم تو کار ِ این عشق می مونم ، می دونم این دفعه رو نمی تونم ، می دونم به پای این عشق می سوزم ، من تو ماجرای این عشق می سوزم ، می دونم می سوزم ، می دونم که دارم کم می یارم ، می دونم دیگه خوابم نمی بره ، می دونم ثانیه هام نمی گذره ، می دونم که گریه هام بی اثره ، دلت از چشمای من بی خبره ، عشق من ...


ای وای دلم ، ای وای گلم ، ببین که گر گرفتمت ، ببین گل انداخته تنم ، تا لحظه ی رسیدنت ، جون منی ، روی لبم ، دلم که دوروبرته ، نگاه من پرپرته ، این همه پرپر می زنم ، نمی دونم باورته ، این که چقدر دوستت دارم
پرته به تو حواسمو ، همه حول و هراسمو ، این که بگم دوستت دارم ، تویی یه دنیا واسمو ، تو هم بگی دوستت دارم ، تو هم بگی ...
ای وای دلم ، ای وای گلم ، ببین که گر گرفتمت ، ببین گل انداخته تنم ، تا لحظه ی رسیدنت ، جون منی ، روی لبم ، دلم همش به نامت ، تو می دونی چقدر می خوامت ، تو می تونی فقط بهم بگی دوستت دارم ، منم بگم دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ...


می بینی گریه کردم ، خواب دیدم یه روزی من تو رو از دست می دم ، نگو این خواب من تنها یه خوابه ، نگو این گریه کردن ها یه خوابه ، نگو ...
کنار گریه خوابیدم ، بازم خواب تو رو دیدم ، تو خواب از خواب ترسیدم ، تو می رفتی و می دیدم تو می رفتی ، ازت از عشق پرسیدم ، تو هم شعر عجیبی زیر لب خوندی که معنیشو نفهمیدم ، داد زدم و نشنیدی ، فریاد زدم و تو ندیدی ، منو نمی خوای ، تو منو نمی خوای ...


- دوباره خوابشو دیدم من ِ لعنتی دوباره ، من هنوز عاشقم اِی وای با یه قلب ِ تیکه پاره...
- چقده خواب می بینی مرد ؟ دیگه بسه ، بیا از عاشقی برگرد دیگه بسه ، اون تو رو فراموشت کرد ، دیگه بسه ...


رفیقا می گن فراموشت کنم ، بگذرم از تو خاموشت کنم ، رفیقا می گن فراموشت کنم ، هرکدوم یه جوری دل می سوزن ، دل می سوزنن اما نمی دونن دل می سوزونن اما اینو نمی دونن ، نمی تونم آخه پیچیده تو جونم عشق ِ تو ، برده امونم ، نمی تونم ، نمی تونم ، نمی دونم تو چیکار کردی با من مهربون ِ نامهربونم که هنوزم نمی تونم ، نمی تونم ، زندگیمو به تو می رسونم اما نمیشه ، اما نمیشه ، عیبی نداره بی تو می مونم اما نمی شه ، اما نمی شه ، تو رو پیدات می کنم ، دورت می گردم ، حتی یک لحظه فراموشت نکردم ...


می دونم یه وقتایی دلت برام تنگ می شه ، تو خیابونو نگاه می کنی از پشت شیشه ، اون که از پشت درختا می گذره شاید منم ، که دارم تنهایی با یاد تو پرسه می زنم ...


خودت رفتی ولی عشقت نرفته ، من عاشق تر شدم هفته به هفته ...


تو نمی دونی که صداتو گریه هاتو جا گذاشتی ، تو نمی دونی که هواتو نفساتو جا گذاشتی ، عطرت میون اتاقم ، عکست تو آینه مونده ، شال گردن ِ خیس ِ تو باز پهلوی شومینه مونده ، تو رو دوست دارم و گریه ، شبو بیدارم و گریه ، تا شدم عاشق چشمات ، گریه شد کارم و گریه ، تو نمی دونی که صداتو گریه هاتو جا گذاشتی ، تو نمی دونی که هواتو نفساتو جا گذاشتی ، اما هنوزم تو هستی ، انگار همین جا نشستی ، انگار که هستی هنوزم ، نگذشته حتی یه روزم ...


دیگه زندگیم داره ته می کشه ، از دلم پیاده شو ، آخرشه
نه ، بمون ، شاید بازم جون بگیرم
نه ، برو ، می خوام که راحت بمیرم
نه ، بشین ، که سر رو شونه ات بذارم
نه ، پاشو ، که دیگه دوستت ندارم
نه ، نه ، نه ، بیا ، بیا و دستامو بگیر ، عشق من ، بیا تو هم با من ...

3 نظرات:

rasool moien said...

سلام
یه جورایی بغض خفته من بود که در قلم تو هم ظاهر شد.... مرسی ازت ... خیلی منو درگیر خودم کرد.
شاد باشی

خشایار said...

رفیقا نمی فهمن احتمالا . هرگز از دل نرود هر آنکه از دیده برفت

هرمزد said...

می دونی می دونم یکم باورش برام سخته

می تونی رو من حساب کنی

Post a Comment