روز ها و ماه ها ، مردم یک شهر برای باریدن باران دعا می کردند ، غافل از اینکه خدا همراه با کودکی است که چکمه اش سوراخ بود .
*******
رسم تقدیر
غنچه خنديد ولي باغ به اين خنده گريست
غنچه آن روز ندانست كه اين گريه ز چيست !
باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبديل
گريه ی باغ فزون تر شد و چون ابر گريست
باغبان آمد و يك يك همه ي گلها را چيد
باغ عريان شد و ديدند كه از گل خالي است
باغ پرسيد چه سودي بري از چيدن گل ؟!
گفت : پژمردگي اش را نتوانم نگريست
من اگر از روي هر شاخه نچينم گل را
چه به گلزار و چه گلدان دگر عمرش فاني است
همه محكوم به مرگند چه انسان و چه گياه
اين چنين است همه گاره جهان تا باقي است !!!
گريه ي باغ از آن بود كه او ميدانست
غنچه گر گل بشود هستي او گردد نيست !!
رسم تقدير چنين است و چنين خواهد بود
مي رود عمر ولي خنده به لب بايد زيست !!!
*******
رسم تقدیر
غنچه خنديد ولي باغ به اين خنده گريست
غنچه آن روز ندانست كه اين گريه ز چيست !
باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبديل
گريه ی باغ فزون تر شد و چون ابر گريست
باغبان آمد و يك يك همه ي گلها را چيد
باغ عريان شد و ديدند كه از گل خالي است
باغ پرسيد چه سودي بري از چيدن گل ؟!
گفت : پژمردگي اش را نتوانم نگريست
من اگر از روي هر شاخه نچينم گل را
چه به گلزار و چه گلدان دگر عمرش فاني است
همه محكوم به مرگند چه انسان و چه گياه
اين چنين است همه گاره جهان تا باقي است !!!
گريه ي باغ از آن بود كه او ميدانست
غنچه گر گل بشود هستي او گردد نيست !!
رسم تقدير چنين است و چنين خواهد بود
مي رود عمر ولي خنده به لب بايد زيست !!!
8 نظرات:
بسیار زیبا بود
فوق العاده زیبا بود
ممنون
موفق باشید
مغبچه مي گذشت،راه زن دين و دل
در پي آن آشنا با همه بيگانه شد
سلام....دلم برات يه ذره شده بود....خوبي؟
بسيار مطلب زيبايي بود و اي كاش با خوندنش يه تكوني بخوريم....
مدسي
خواندم، شعرش زيباست، اما من باهاش موافق نيستم؛چرا بايد خنده بر لب زيست، وقتي هيچي از آينده خودمون نميدونيم؟!!!1
www.baraneashkk.blogfa.com
http://www.alfonso-galletti.blogspot.com/
mamnoon aradam .
دولوی خشت، املت و 60% سینا
Post a Comment