فرض کنید یه دوست خیلی صمیمی دارید که مورد اعتماد همدیگه هستین و این دوست صمیمیتون هم بی.اف.ی داره که خیلی خیلی بی.اف.ش رو دوست داره و بهش مطمئنه .
تو یکی از روزها می فهمید که بی.اف دوستتون ، بهش خیانت کرده و بدون اطلاع دوستتون با کس دیگه ای د.ی.ت گذاشته و چند ساعتی رو باهم گذروندن .
شما اینجا چیکار می کنید ؟
می رید و به دوستتون همه چی رو می گید تا بی افش ر وبهتر بشناسه یا اینکه به خاطر خراب نشدن رابطه شون ، چیزی به روتون نمیارید و ترجیح می دید اگه قراره دوستتون همچین چیزی رو بفهمه ، از زبون یکی دیگه بشنوه؟
.
.
.
این اتفاق برای من پیش اومده ، با کسی بودم که دوستام از د.ی.ت های پنهانیش خبر داشتن و هیچ موقع چیزی به من نگفتن مبادا که من از دست دوستام ناراحت بشم و به خاطر کسی که دوستش دارم ، اون ها رو کنار بذارم ؛ و بعدها وقتی که من خودم فهمیدم طرف مقابلم چه جور آدمی بوده ، ازش جدا شدم و از دست اون دوستام که قضیه رو می دونستن هم خیلی شاکی شدم که چرا قبلا چیزی بهم نگفته بودن .
مگه یه دوست واقعی اون کسی نیست که وقتی ببینه دوستش توی جهل و نادانیه و دارن از صداقت و اعتمادش سوءاستفاده می کنن ، بهش کمک کنه تا حقیقت رو بفهمه ؟
واقعا از دوستام این انتظارو داشتم که باید من رو از حقیقت موضوع آگاه می کردند .
.
.
.
اگه این قضیه در مورد اون ها اتفاق می افتاد و من از ارتباط پنهانیه دوست.دختر یا دوست.پسرشون آگاه می شدم ، حتما بهشون می گفتم تا تصمیم درستی در مورد طرف مقابلشون (و آینده شون) بگیرن چون دوست ندارم کسی از عاطفه و احساس دوستانم ، سوءاستفاده بکنه .
تو یکی از روزها می فهمید که بی.اف دوستتون ، بهش خیانت کرده و بدون اطلاع دوستتون با کس دیگه ای د.ی.ت گذاشته و چند ساعتی رو باهم گذروندن .
شما اینجا چیکار می کنید ؟
می رید و به دوستتون همه چی رو می گید تا بی افش ر وبهتر بشناسه یا اینکه به خاطر خراب نشدن رابطه شون ، چیزی به روتون نمیارید و ترجیح می دید اگه قراره دوستتون همچین چیزی رو بفهمه ، از زبون یکی دیگه بشنوه؟
.
.
.
این اتفاق برای من پیش اومده ، با کسی بودم که دوستام از د.ی.ت های پنهانیش خبر داشتن و هیچ موقع چیزی به من نگفتن مبادا که من از دست دوستام ناراحت بشم و به خاطر کسی که دوستش دارم ، اون ها رو کنار بذارم ؛ و بعدها وقتی که من خودم فهمیدم طرف مقابلم چه جور آدمی بوده ، ازش جدا شدم و از دست اون دوستام که قضیه رو می دونستن هم خیلی شاکی شدم که چرا قبلا چیزی بهم نگفته بودن .
مگه یه دوست واقعی اون کسی نیست که وقتی ببینه دوستش توی جهل و نادانیه و دارن از صداقت و اعتمادش سوءاستفاده می کنن ، بهش کمک کنه تا حقیقت رو بفهمه ؟
واقعا از دوستام این انتظارو داشتم که باید من رو از حقیقت موضوع آگاه می کردند .
.
.
.
اگه این قضیه در مورد اون ها اتفاق می افتاد و من از ارتباط پنهانیه دوست.دختر یا دوست.پسرشون آگاه می شدم ، حتما بهشون می گفتم تا تصمیم درستی در مورد طرف مقابلشون (و آینده شون) بگیرن چون دوست ندارم کسی از عاطفه و احساس دوستانم ، سوءاستفاده بکنه .
10 نظرات:
ايميلو شو بده من برم باهاش دوست بشم
سلام آراد جان. شاید یک کم باید زودتر به پست هات سر می زدم ولی خوب ببخشید آدرستو نداشتم. اون پستی رو که توش از من اسم بردی خوندم. می خواستم بگم، می دونم اگر هم از دستت ناراحت شدم الزاما تقصیر تو نبود و تو خواسته اون کار را نکردی و در هر صورت مسلما من هم کارایی کردم که باعث ناراحتی توشده. پس من تورو می بخشم و ازت می خوام که تو هم تو هم منو ببخشی.. بالاخره انسان جایزالخطاست و اشتباه می کنه... خوشحال شدم از این که دوباره می نویسی.. موفق باشی
این مطلبی که گفتی جای بحث داره ، خیلی سخته واقعاافشا کردن این راز ، واسه من که خیلی سخته آراد جون به بهترین دوستم بگم که عشقت خائنه ، کاش ما با دقت بیشتری عشقه مونه انتخاب کنیم که بعداضربه نخوریم البته بگم از چشمای همدیگه میشه فهمید که چقدر همو دوست داریم اما یکی از دوستم میگه گاهی چشمها نیز دروغ میگن،میدونی آراد جون رو دیوار هر کس تو این دورو زمونه و تواین جماعت نمیشه یادگاری نوشت
امیر-کیا
آهان اینم بگم ، شاید بهتر باشه قبل از افشا کردن هر چیزی با بیام دوستم صحبت میکردم و متوجه اشتباهش میکردم امااگه دیدیم طرف خره خودشو سواره آخرین کاری که میکردم میرفت حقیقتو به دوستم مگفتم
آره ، من این کارو میکردم فکر میکنم بهترین راه حله
امیر -کیا
همیشه نمیشه
اصلا نمیخوام نا امیدانه بگم !
اما ماها همه به این سریال تکراری محکومیم !
فکر میکنم سکوت بهترین راه باشه !
این یه سیکله
gooshi dastame arad jon ;) havasam behesh hast !
yek nashenas eh shenas
اگه من باشم حتما میگم. چون با خودم از این کار ها کردند
متأسفانه آنچه اينروزها در محافل شبانه و بزمهاي محفلي ما به چشم مي خوره نه تجدده نه روشنفكري و نه حتي عقايد سنتي و كور ملقمه ايست درهم و بي معنا، گوش من با اين سن و سال پر از اين حرفها و حديثهاست و كه بيشتر ثمرة احساسات ناپايدار و زودگذره تا يك عاطفة عميق و پايدار ! تو گويي ما محكوم به يك تكراريم من و تو نداره اين بيماري قرن ماست گاه به نفعمون و گاه به ضرر گويي ما به دنيا ميايم تا در پيج و خم زندگي ياد بگيريم كه تنهاييم و آدم آدم هميشه اينجا تنهاست و اگر اين تنهايي تنها رو باور داشته باشيم براش حريم قايل مي شيم و مي فهميم كه گاهي اوقات تنهايي ما از هر چيزي عزيز تره نمي دونم اما شايد شايد يه روزي يه نفري بياد يه نفري كه ... آره يه نفر يه روز مياد اينايي كه گفتي يه جورايي براي منم اتفاق افتاد و دوست من گفت اما تو اون زمان من باور نكردم چون نمي خواستم باور چيزي رو كه به زحمت ساخته بودم نمي خواستم به راحتي خراب شه فكر مي كني اگرم مي گفتن يا باور نمي كردي يا اگه ميكردي از اونا هم ناراحت مي شدي و من تكرار تكرارم
تنها بودن بهتر از با هر کس بودنِ
وقتی اینو فهمیدی اونوقت منتظر کسی باش شاید تو همین روزا شاید 25 ام همین ماه باشه که بیاد ،دوست دارم و البته نگرانت
Post a Comment