topbella

Wednesday, September 16, 2009

(44) راه یا بیراهه ؟

نمی دونم چرا ولی تازگیا خیلی دارم می شنوم که رابطه ی فلانی با فلانی آزاده و رابطه ی بازی دارن . شاید قبلا هم از این چیزا خیلی بوده ولی من کمتر شنیده بودم ... به هر حال ، من که نمی تونم همچین چیزی رو قبول کنم حتی اگه واسه طرفم بمیرم و شرط اون واسه رابطه داشتن با من این باشه که رابطه ی آزادی داشته باشیم ، فکر نمی کنم همچین چیزی رو قبول کنم ، آخه دید من به این مسئله باعث میشه این طوری رفتار کنم .
اول از همه می خوام در مورد دید خودم نسبت به رابطه ی ج/ن/س/ی حرف بزنم . من فکر می کنم این نوع رابطه رو نمیشه با هر کسی داشت ، وقتی که دو نفر همدیگه رو دوست دارن ، وقتی که زمان بیشتری باهم میگذرونن ، واسه اینکه بخوان به همدیگه نزدیک تر بشن باید این نوع رابطه رو ایجاد کنن و از طریق این رابطه بتونن احساسشون رو به طرف دیگه نشون بدن . یعنی این رابطه باعث میشه که دو نفر از لحاظ احساسی به هم نزدیک تر بشن و همدیگه رو بیشتر بشناسن و به آرامش بیشتری از طریق اون برسن ، در واقع اوج ابراز عشق ، در اون لحظه که این رابطه ایجاد میشه ، شکل می گیره . به خاطر همینم هست که این رابطه برای من با ارزش و مقدسه .
به نظر من وقتی دو نفر همدیگه رو دوست دارن ، هیچ موقع از رابطه داشتن با همدیگه خسته نمیشن و همیشه مثل روز اول براشون می مونه چون که رابطه ی ج/ن/س/ی از دوست داشتنشون نشات می گیره ، پس نباید هیچ موقع براشون خسته کننده و تکراری باشه .

من به این مسئله اینطوری نگاه می کنم ولی خوب آدمایی هستن که طرز نگاهشون فرق داره .
مثلا یه بار با یکی از دوستای قدیمیم که ب/ی/ا/ف داره ، در مورد این مسئله و اینکه چرا رابطه ی اونا باز هست ، صحبت می کردیم . اونا می گفتن که به رابطه ی ج/ن/س/ی به دید یک تفریح نگاه می کنن ، مثل غذا خوردن ، مثل سینما رفتن و ... که میشه با هرکسی این کارو کرد ، با هر کسی که به مزاجشون برای تفریح کردن خوش بیاد ، این کارو یه بار میکنن و دفعه ی بعدش با یه نفر جدید...
ایده ی جالبی به نظرم اومد ، طرز نگاهشون به این مسئله برام جالب بود ولی خوب پیش خودم فکر کردم اگه قرار باشه از آدمای دیگه واسه این رابطه خوشمون بیاد و حواسمون به سمت داشتن تفریح با دیگرون کشیده بشه ، دیگه چه لزومی به داشتن ب/ی/ا/ف هست ، آدم مجرد می مونه و با هرکس که خواست رابطه ایجاد می کنه و در کنار اون اگه خواست واسه لحظه های تنهاییش یکی دو تا دوست صمیمی هم پیدا میکنه که باهاشون همدردی بکنه .
یا اینکه کسی ب/ی/ا/ف داره و خیلی هم ، همدیگه رو دوست دارن ولی به خاطر اینکه از رابطه ی ج/ن/س/ی طرف مقابل خسته نشه و براش تکراری نشه ، بدون اینکه طرف مقابل بفهمه ، با آدمای دیگه این رابطه رو داره.
به هر حال ، منظورم از گفتن این حرفا این نیست که بگم نظر من درسته یا نظر اونا ، چون عقاید هر کسی واسه من محترمه حتی اگه مخالف عقیده ام باشه ، فقط می خواستم چیزی رو که داره تو جامعه ی کوچیک ما اتفاق میفته رو بهش اشاره ای بکنم .
نمی دونم ، شاید بعد از چهار پنج سال زندگی مشترک ، رابطه به سمت آزاد بودن کشیده بشه و در عین اینکه دو طرف همدیگه رو دوست دارن و بهم اعتماد دارن ، فقط به خاطر ایجاد تنوع توی این نوع رابطه و بیرون اومدن از یکنواختی ، هر دوشون سر این قضیه تفاهم داشته باشن ولی من که نمیتونم تصور همچین چیزی رو بکنم که یه روزی با کسی غیر از اونی که دوستش دارم ، این نوع رابطه رو داشته باشم ، چون در عین اینکه دوست دارم بهم متعهد باشه ، خودم هم دوست دارم بهش متعهد باشم .